دختران جمعه

دختران جمعه
|خانه|تماس |ورود
آیینه‌کاری(حرکت، صدا، تصویر، نور)
ارسال شده در 13 تیر 1399 توسط حيدري در دست نوشته های من, تب فراق

آیینه‌کاری حرم(حرکت،صدا،تصویر،نور)
پرتوهای طلایی رنگ خورشید رو به غروب می‌نشیند و همزمان صدای نقاره‌زن‌ها بلند می‌شود. کودکی صورتش در آیینه‌کاری حرمتان تکه تکه شده و شبیه صفحه‌ی پازل باذوق به دنبال تکه‌ها هر گوشه از صورت را اشاره می‌کند.

زائران در آیینه‌کاری حرم صورتها و خستگیهایشان تکه تکه شده گویا اینجا اگر صورت و سیرتت هزار تکه شده باشد باز باید وصل شوی. گویا رسم اذن دخول در حرم شما همین هست حتی آیینه‌کاری حرم هم با زوار سخن می‌گوید: 《باید وجودت هزار تکه شده باشد. باید شبیه آینه‌کاری حرم شکسته شده باشی》.

زائر در جوار شما اصلا فراموش می‌کند هر تکه‌ از وجودش کجا و چطور شکسته شده، از اعجاز حرم شماست که قلب‌ها همچون روشنای آیینه‌ها صیقل می‌خورد و عبد بودن را بار دیگر تجربه می‌کند و معبود را در جوار شما اینگونه نجوا می‌کند:《اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَ طَهِّرْ لِی قَلْبِی وَ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ أَجْرِ عَلَى لِسَانِی مِدْحَتَکَ وَ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ‏(زیارتنامه امام رضا(علیه‌السلام)؛ بارالها مرا پاک کن و دلم را طاهر گردان و سینه ‏ام را بگشا و بر زبانم مدح ‏و ستایش بر تو را جارى گردان》.
گوشه حرم پیر صاحب دلی می‌خواند: 《باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی》.

در حرم شما برای وصل به جانان حرکتی ناب برای شروع دوباره‌ی زوار رقم می‌خورد حرکتی از جنس قرب و مودت خاندان رسالت شبیه زلالی آب سقاخانه‌تان به همان گوارایی و تازگی: 《 اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ وَ بِوِلاَیَتِهِمْ أَتَوَلَّى آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ‏(زیارتنامه امام رضا (علیه‌السلام)؛ پروردگارا من همانا به درگاه حضرتت تقرب مى ‏جویم بواسطه محبت و دوستى اهل بیت و اول و آخرین این خاندان رسالت را یک یک دوست مى‏ دارم و از همه وسیله‏ هاى غیر اینها بیزارم》و همین حرکت در ابتدای سکانس خوب شدن زندگی زوار قرار می‌گیرد.

باید با صدایی پر از حس اجابت و تمنا، نگاهمان را به پنجره فولاد دخیل ببندیم:《وَ لاَ تَحْجُبْ صَوْتِی وَ لاَ تُخَیِّبْ مَسْأَلَتِی یَا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ‏(زیارتنامه امام رضا(علیه‌السلام)؛ و صداى دعایم را از سمع قبول خود دور و مستور مساز و سؤال و درخواستم را عطا کن و محروم و ناامیدم مگردان اى پناه بخش فریاد خواهان》که مبادا نگاهمان گاهی از حریم امن شما دور و گرد و غبار دنیا و سختی‌هایش ما را دچار غربت زدگی کند.

یوم‌الحسرت را شاید تعبیر دیگری باید کرد و آن زمانی است که از حریم شما دور شویم و و نور وجود شما را گم کنیم: 《وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَکَ هَارِبٍ مِنْکَ إِلَیْکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(زیارتنامه امام رضا(علیه‌السلام)؛
و استغفار مى ‏کنم استغفار کسى که براى تو به کار پرداخته و از تو بسوى تو مى ‏گریزد پس خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد》.

نگاهمان به سمت شماست و در پی تلالو همین نگاه پر عطوفت شماست که تصویری به رنگ روی ماه حضرت عشق بر قلبهایمان نقش می بندد. نگاهم به سمت حرم به افق دلتنگی بهانه‌تان را میگیرد. شاید حالا که خیلی بیشتر از قبل می‌شود غربت حرم را لمس کرد بهتر بتوان سلامی از عمق جان به شما عرض کرد. دست را به نشانه‌ی ادب بر سینه می‌گذاریم: 《السلام علیک یا امام رئوف》.

https://kazive.kowsarblog.ir/

 

 

 

5 نظر »
ماه دردانه‌ی خدا
ارسال شده در 5 خرداد 1399 توسط حيدري در دست نوشته های من, تب فراق

در واپسین لحظه‌هایت ای ماه عزیز جرعه جرعه توبه و استغفار را به جانمان نشاندی و ما را به عیدی فرا خواندی که دعوت مجدد باری تعالی را برای بخشش گناهان یادآور شوی.

دل‌های خسته از روزگار و از اضطراب تنهایی را چه خوب تسکین می‌دادی. هر زمان که آه از نهادمان بلند بود که چه کنیم از پس قضاوت مردمان شهر ما را به دعایی از جنس 《و کفی بالله وکیلا》 فرا می‌خواندی.

راستی ای رفیق تنهایی آیا از جنس تو دیگر پیدا می‌شود؟ جنسی شبیه آسمان، که همه چیز را فقط برای بندگان خدا بخواهد و دست آخر خودش هم برود.
نه در این دنیای وانفسا که هر کس به فکر خویش است، رفیقی چون تو نبوده و نیست.

ما منتظر تو می‌مانیم اما از خدا می‌خواهیم تا آمدن سال بعد بر صراط مستقیم استوار مانده باشیم.

لحظه‌های سحر و نجوای 《اللهم انی اسئلک》را به گاه دلهره و آشوب به قلب‌هایمان مهمان کردی تا پر از آرامش خدایی شویم.

خداحافظ رفیق شب‌های دلهره و آشوب. خداحافظ رفیقی که جدایی از تو بر قلب هایمان سنگین گشته. خداحافظ ماه خوب خدا، چه زیبا عاشقانه‌های افطار و سحر را برایمان رقم زدی و خیلی زود رفتی.

الحمدلله برای هر دانه الماسی که بر گونه‌هایمان رقم زدی. الحمدلله برای لحظه‌های استجابت افطار که فرشتگان را به قنوت ما دعوت میکردی.

حال بعد از تو دعای ابوحمزه عطر غربت دارد. ماه عزیزی چون تو ابوحمزه را رونق می‌بخشید و 《اجرنا من‌النار یا مجیر》 را تا آسمان هفتم بالا می‌برد.

https://kazive.kowsarblog.ir/

6 نظر »
گوشه‌نشین
ارسال شده در 19 اردیبهشت 1399 توسط حيدري در تب فراق

گاهی نمی‌شود شکسته‌شدن را نوشت فکر می‌کنم چون خداوند خودش ضامن دل شکسته‌ها می‌شود. هرچیزی هم که برای خدا شد هرگز در قالب کلمات نمی‌گنجد. 

فراموشی همه دردها و همه شکسته‌شدن‌ها هنر می‌خواهد اما تا می‌خواهم فراموش کنم زخم‌ها سر باز می‌کند. دوباره به خودم قول فراموشی می‌دهم و باز نمی‌شود.

2 نظر »
سلامی بی‌پایان
ارسال شده در 23 فروردین 1399 توسط حيدري در یک جرعه حضور, تب فراق

زمانی که یک نفر را خیلی دوست داری تلاش می‌کنی که آیینه‌دل را از همه‌چیز پاک کنی و تنها تصویر یک نفر را در آن ببینی. مدام دنبال واژه‌ای برای شروع هستی.

سلام! راستی بعد از سلام چه بگویم؟ هر چقدر که برایت عزیزتر باشد بیشتر فکر می‌کنی، در ازدحام واژه‌هایی که شاید گاه‌گاهی به آن سر می‌زنی از بهترین‌ها انتخاب می‌کنی. اگر تولدش نزدیک باشد بازهم دقیق‌تر می‌شوی.
《چقدر دوست داشتم از نرگسی‌های روژان برای روز تولدت بیاورم. روژان اهل سنت بود اما آن روز صبح حال دلم را با آن چند شاخه نرگسی خوب کرد. دلم نرگسی‌هایی از جنس روژان می‌خواهد. چشم‌هایم اشکی از جنس اشکهای روژان ۹ساله را طلب می‌کند؛ آن‌زمان که اشعار امام زمان (عج‌الله) را برایش خواندم و عاشق شعر شد و گفت: 《خانم میشه برام بنویسی》 و من هر جلسه فراموش می‌کردم و می‌گفتم: 《انشاالله جلسه بعد》. و لبخندی می‌زد و سری تکان می‌داد و سریع راضی می‌شد》. اما من شاخه شاخه برای شما ندبه آورده‌ام از جنس دلتنگی.
سلام بر شما که معنای سلام هستی! منزه و پاک و دور از همه بدی ها!
سلام بر شما آن زمان که دست‌هایتان به هنگام قنوت رحمت آسمان را دوچندان می‌کند و فرشتگان اجابت قنوت را به نظاره می‌نشینند:《اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَتَقْنُتُ》.
چقدر سخت است هجی‌کردن سال‌های غیبت شما!
یک بار از نو شمارشِ روزهای نبودنت را در صفحه‌دل مرور می‌کنم. صد، دویست، …. هزارسال گذشته که نیستی.
نه به خاطر دل من و نه به خاطر دل ما، اصلا به خاطر دل خودت، به خاطر خدا بر این کویر شوره‌زار ظهور کن.
دلایل حتمی و غیر حتمی آمدنت را شاید بارها در غیبت نعمانی به ذهن سپردیم. می‌گویند باید قبلِ آمدنت شرایطی رقم بخورد.
بگذار این طور برایت بنویسم این بار صیحه‌آسمانی، خروج یمانی و… را از لابه‌لای کتابها نه بلکه از درون ظلمتکده‌ی انسانی گرفتار در بیابانِ نداشتن شما معنا کنم.
نداشتن پدری دلسوز، که اگر کودکش زمین بخورد دلش تاب نمی‌آورد، دستش را می‌گیرد و دستی بر سرش می‌کشد.
روزگاری است که سفیانی غفلت و بی‌خبری بر قلب‌هایمان خروج کرده و شمشیر از نیام برکشیده، مدام برای پیدا کردن حجت و راهنمایی این سو و آن سو در می‌زند.
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ‏ و منتظر جواب سلامی از جنس اینکه قبول کرده‌ای که تو را نشانه‌ی خدا صدا بزنیم و دلیل هدایتمان شوی.
قلبهایمان نیاز به ندای آسمانی از جنس حمد و استغفار دعای شما دارد؛ که به فریادش برسد؛ در آن زمان که مشغول حمد و استغفاری: السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ شاید که یمانی درونمان به مدد اذکار شما این خروج را در هم شکست.
لبهای خشک و ترک‌خورده این بیابان سال‌هاست که منتظر این وعده است: وَعْدَ اللّه ِ الَّذی ضَمِنَه؛ وعده‌ای که خداوند آمدنش را ضمانت کرده است.
هر زمان قدم‌های نگاهتان میهمان این دل شد ساعت به وقت اضطرار بود. ای کاش ساعتهامان همیشه به یاد شما کوک بود و ای‌کاش لحظه هامان همیشه جاری یاد شما باشد.
(زیارت آل یاسین).

✍به قلم: #م_حیدری
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:

https://kazive.kowsarblog.ir/سلامی-بی-پایان

?? @kazive ??

 

نظر دهید »
خانم‌های کرونایی
ارسال شده در 17 فروردین 1399 توسط حيدري در دست نوشته های من, تب فراق

???خانم‌های کرونایی

رشته‌اش فلسفه بود، البته به تازگی درس طلبگی هم شروع کرده بود. جذاب صحبت می‌کرد از نحوه داوطلب شدن برای مسئولیتی که به نظر من شاید هرکسی آن را قبول نکند اما او با تمام وجودش این کار را داوطلبانه و با عشق پذیرفته بود.
شجاعت می‌خواهد وارد جایی بشوی که حال و هوایش بوی زندگی نمی‌دهد. تا جان چشم کار می کند سنگ‌های غسالخانه و پارچه های کفن و … که همه حکایت از یک مهمان تازه وارد دارد. البته مهمان تازه وارد را خودش می گوید که با گرفتن درس جدید از مرگ و زندگی کارش را انجام می دهد.
سن و سالش خیلی به نظر نمی آید شاید در بیستمین دهه زندگیش باشد اما درسهایی که از کار جدیدش گرفته باعث می شود کنجکاوانه صحبتهایش را دنبال کنم.
《اولین نفری را که برای خانه ابدی آماده کردم خیلی سخت بود، دستهایش را که می گرفتم سرد بود. خیلی بی آزار و مظلومانه دستهایم را رها می کرد. یک موجود بی آزار که هیچ قدرت دفاعی ندارد حتی زمانی که زخمهایش را می شستم توقع داشتم یک صدایی بشنوم اما هیچی، سکوت محض. این جا بود که به غربت انسان پی بردم》.
همین جسم که مهمان آن هستیم تا آن ماشین و خانه ای که با آن شاید گاهی فخر بفروشیم باید بگذاریم و برویم. این که از این جسم که مهمان آن هستم در چه راهی استفاده کنم خیلی مهم است.
ادامه می دهد:《مدتی البته در بیمارستان بودیم و به مریض ها روحیه می دادیم، متاسفانه یکی از خانمها نتوانست در برابر این بیماری دوام بیاورد و تخت کناری خیلی بی قراری می کرد و مرتب به من می گفت: 《خانم! من زنده می مونم؟》من هم با دعا و زیارت عاشورا به او روحیه می دادم و مرتب می گفتم انشاالله حالتان خوب میشود.
بعد از مدتی که این کار را انتخاب کردم زمانی که زیپ کاور را برای شستشوی میت باز کردم چشمانم پر از اشک شد، این همان خانمی بود که از من میخواست برایش دعا کنم》.
سریع جو را تغییر داد: 《آن اوایل که خیلی با اسم و فامیل یکدیگر را نمیشناختیم با اسم خانمهای کرونایی یکدیگر را صدا می زدیم》و این را با عنوان خاطره ای که خنده بر لب همه نشانده تعریف می کند.
سخن امیرالمومنین علی علیه السلام چقدر این جا برایم بیشتر معنا پیدا می کند: 《كُنْ لِدُنْیاكَ كَأَنَّكَ تَعیشُ اَبَداً وَ كُنْ لِاخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَموتُ غَداً [مستدرك الوسائل ج1 ص146]؛ برای دنیایت چنان باش كه گویی جاویدان خواهی ماند و برای آخرتت چنان باش كه گویی فردا می میری》.✍به قلم: #م_حیدری
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://kazive.kowsarblog.ir/خانم-های-کرونایی

? @kazive ?

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 28

آخرین مطالب

  • طعم پاییز
  • خنک مثل گیلاس
  • جان هنر
  • غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • روضه‌های دیدار
  • رنگ خدایی
  • دختر ماه
  • قندیل‌های فیروزه‌ای
  • ۱۸ سال گذشت
  • رفیقی از جنس معرفت

آخرین نظرات

  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در خنک مثل گیلاس
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)  
    • مبتلایِ حسین (علیه السلام)
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • ... در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در روضه‌های دیدار
  • معینه  
    • معین
    در رنگ خدایی
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در روضه‌های دیدار
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در روضه‌های دیدار
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • نردبانی تا بهشت  
    • یاس کبود۱۴
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در رفیقی از جنس معرفت
  • السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا (س)  
    • اللهم عجل لولیک الفرج، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
    در رفیقی از جنس معرفت
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • مهتاب  
    • نخلستان
    در جمله به آخر نرسید

Recent photos

دعوتی همیشگییا شاهدباز باران با ترانه
آخرین قاصدکاحساس سوختن به تماشا نمیشودقراری های بی قراری
شب های سرنوشتمتأخرها مقدمنددوربین، صدا، تصویر، حرکت

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کاربران آنلاین

  • یا کاشف الکروب
  • مدیر النفیسه

آخرین نظرات

  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در خنک مثل گیلاس
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)  
    • مبتلایِ حسین (علیه السلام)
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • ... در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در روضه‌های دیدار
  • معینه  
    • معین
    در رنگ خدایی
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در روضه‌های دیدار
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در روضه‌های دیدار
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • نردبانی تا بهشت  
    • یاس کبود۱۴
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در رفیقی از جنس معرفت
  • السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا (س)  
    • اللهم عجل لولیک الفرج، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
    در رفیقی از جنس معرفت
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • مهتاب  
    • نخلستان
    در جمله به آخر نرسید
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دختران جمعه

دختران جمعه وبلاگی از دلنوشته ها و دستنوشته های حقیر می باشد. کپی مطالب با آدرس دهی جایز می باشد. اللهم تقبل منا....
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • آن جا که خالی از خداست خطاست
  • نمازم در حریم تو نماز یک مسافر نیست/ که هستم کربلایی و در آن وادی وطن دارم
  • با همه ی بدی هایم دوستت دارم
  • این همه تکرارها بس است
  • کدوم جمعه
  • چشمان خشک ما خجل از این عزای تو
  • عطش در کربلا
  • اهمیت روحیه پژوهش در طلبه
  • لیلای خانه
  • چرا برای امام حسین (علیه السلام) گریه ام نمی گیرد؟؟؟؟؟؟؟؟
  • چرا حجاب؟؟؟
  • بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان
  • چهل روز دلدادگی
  • تو را چه بنامم
  • غریب تر از هر غریب
  • جا مانده ام
  • تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادتت
  • باور کن گمنام ترین من
  • یک لحظه استجابت
  • یک جرعه حضور
  • اسمش رضا بود......
  • من الغریــــب الی الحبـــیب
  • ماه مادر ماه آه
  • خرافات-شایعات
  • دست نوشته های من
  • سواد رسانه ای
  • سواد رسانه ای
  • یک کلمه اشک
  • تنهای بی مانند
  • تب فراق

Random photo

خرافات-شایعات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

حدیث

مترجم سایت

اوقات شرعی

قالب وبلاگ

ابزار نظر سنجی

وضعیت آب و هوا

  • قالب وبلاگ
  • ساخت کد موزیک آنلاین
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان