???روضههای دیدار
#به_قلم_خودم
حال و روزش با نوای عشق بهتر میشود
هر که چشمش در میان روضه ها تر میشود
کاروانی از دور دیده میشود؛ خسته و مالامال از حس دلتنگی، کودکانی با لباسهای خاکی و چهرههای غمگرفته.
عدهای پدر را از دست دادهاند. عدهای دیگر عمو و دایی.
حضور این کاروان در شام فضای شهر را دگرگون کرد و مردم شام از خواب غفلت بیدار شدند. یزید که احساس خطر میکرد حادثه کربلا را به ابن زیاد و عمر سعد و شمر نسبت داد تا افکار مردم را قانع کند. البته لازمه اینکار رعایت احترام به اسیران کربلا و بازگرداندن آنان به مدینه بود.
کاروان اکنون قصد خروج از شام به مدینه را دارد. خانمی باوقار از راهنمای قافله میخواهد از مسیری عبور کنند که به کربلا منتهی شود. عفاف و حیای ایشان یاد ام ابیها فاطمه زهرا (سلااللهعلیها) را برای من تداعی میکند. او زینب سلاماللهعلیها است؛ خانمی که در این مسیر شهامت علیوار و خطبههای زهراگونهاش دشمنان آلالله را از پا انداخته بود. با جملهی ما رایت الا جمیلا در کاخ یزید سیلی محکمی زد بر تمام پلیدیها و شک و تردیدها. دختر علی (علیهالسلام) که باشی مگر جز این انتظار میرود.
کاروان مسیر کربلا را میپیماید و به کربلا و قتلگاه شهیدان میرسد. جابر (رحمهاللهعلیه) و جماعتی از بنیهاشم نیز در کنار قبر فرزند رسول خدا بودند.
صدای ناله و شیون به پا خاست و زنانی که در آن منطقه بودند برای عزاداری با کاروانیان همراه شدند.
این چـه جایی ست کـه اندوه مرتب دارد
ناله اش ذکر امان از دل زینب دارد
مادری بین کجاوه غم عالم دارد
کربلا دیده و فریاد دمادم دارد
✍️م.حیدری روایتهای به جاماندهی محرم