#امام_هادی_(ع)_چگونه_به_شهادت_رسیدند
حضرت امام_هادی (ع)در8 سالگی، پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از 33 سال امامت، در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.
امامت امام هادی (ع) همزمان با خلافت 6 خلیفه عباسی بود. مقارن بود با 7 سال باقیمانده از خلافت معتصم برادر مأمون، واثق پسر معتصم به مدت 5 سال، متوکل برادر واثق 16 سال، منتصر پسر متوکل به مدت 6 ماه، مستعین پسر عموی منتصر 4 سال و معتز پسر دیگر متوکل که سه سال خلافت کرد. امام هادی پس از گذشت یکسال از خلافت معتز در سامرا مسموم شده و به شهادت رسید و جسم پاک حضرت، در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.
نکته مهم در شهادت امام هادی (ع) این است که حضرت در سامراء به سبب کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند. و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد. منابع فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کردند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد. حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.
امام هادی (ع) در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنجها و محنتهای زیادی کشید. در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود.
متوکل وجود امام هادی (ع) را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس میکرد، از این رو، تصمیم گرفت تا با دو روش همزمان در یک اقدام، از بحرانی تر شدن اوضاع جلوگیری کند. یکی حمله به یاران امام و نابود کردن آثار شیعیان به گونهای که قبر مطهر امام حسین (ع) را نیز تخریب کرد(خانه هاى بسيارى كه در اطرافش ساخته بودند، ويران و با زمين يكسان نمودند و دستور داد
كه آب به حرم امام بستند و زمين قبر مطهر را شخم و زراعت كنند تا به كلى فراموش شود) و دوم دور کردن امام از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود.
عبد الله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت بود و از امام نزد متوکل سعایت میکرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادی (ع) در نامهای به متوکل، سعایت و دروغگویی او را یاد آوری کرد، ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب میدید در نامهای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید.
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد، وقتی آن حضرت به سامرا رسید، متوکل ( با آن همه وعده و احترام که در نامهاش بود) یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد.
سپس متوکل دستور داد حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانهشان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت کرد و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه وهدایا را ازداخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود.
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت ودر زمان معتز۸ شدت گرفت.
یکی دیگر از سختگیریهای متوکل در آزار امام هادی(ع)این بود که گاه و بی گاه به مأموران خود دستور میداد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنندبه امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند.لکن در این حملههای شبانه جز کتابهای علمی و ادعیه چیزی یافت نمیشد.
گاهی متوکل فرمان میدادحضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. دریکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شدکه او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروههای خنیاگر ورقاصه افتاده بود.امام بی توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت گویی و یادآوری قیامت پرداخت و فسق وفجور و می خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت. موکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند. حضرت روانه زندان شد و شخصی از حضرت شنید که میفرمودند: انا اکرم علی الله من ناقه صالح و سپس این آیه را خواندند«تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب» بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.
منتصر گر چه بر امام سخت نگرفت ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود. امام هادی (ع) با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی وعدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج میبردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نورخدا پنداشتند و امام هادی(ع) نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت و در زمان معتز مسموم گردید.