???ضیافت امامالرئوف
✍سالها چشمانتظار بودن سخت است و سختتر از همه اینکه پایان این همه فراق و ندیدنها باز به فراق منتهی شود.
واژهها زمانی که از شما مینویسد جانی تازه مییابد و ریشه میگیرد و جوانه میزند. از شما نوشتن شبیه عطر گلهای محمدی است که در جان میطراود. شمیم از خودگذشتگی شما همه را واله و شیدا میکند و اینجا پی میبرم که در پس این فراق شما حکمتی بوده و هست.
آخرین وداعتان با زمینیها در حرم امام مهربانیها بود و زائر امام شدید؛ آن چند ساعتی را که به مهمانی ثامنالائمه دعوت شدید گویا ملائکه هم به تشییع شما آمدند و بالهای ملائک فرش راهتان شد.
رنگ خدایی داشتید که اینچنین انتخاب شدید و چه زیبا دعوت فرشتگان الهی را لبیک گفتید. مردان خدا شمایید که از همه چیز این دنیا در راه خدا گذشتید و شهادت هنر مردان خداست.
گاهی نگاهی به ما زمینیان داشته باشید که زنگارهای دنیا در تشخیص راه حق ما را دچار غفلت نسازد.
#دور_از_وطن
#شهدا_همیشه_نگاهی
#خان_طومان
#شهید
#شهادت
#شهید_بلباسی
#من_از_یادت_نمی_کاهم
#امام_رضا_علیهالسلام
#ای_بی_کفن
موضوع: "تب فراق"
✍چه طعمی دارد زمانی که کفشهای زوار حضرت ارباب را تمیز میکنی. گویا وجود خودت را صیقل میدهی و معنای فتبارکالله احسن الخالقین در همین یک گوشه جلوت مییابد.
همین حوالی را که نگاه میکنی دوست داری در همین یک گوشه بمانی و زمان نگه داشته شود. تو بمانی و تکههای ناب عاشقی را نظارهگر باشی.
گویا گوشههایی از همان حکومت جهانی را میبینی که آرمانی قلمداد میشد و هماکنون در حال وقوع است.
چه زیباست این صحنههای باشکوه انسانیت و چه زیباست این دوست داشتنیهایی که تو را به قافله حضرت ارباب میرساند.
گاهی که خسته میشوی از نرسیدنها و زنگارهای زمانه، این نابهای کم نظیر که جان زمان را الماس نشان میکنند خستگیها را به زانو در میآورند.
البته که جانت طاقت نمیآورد و رسم ادب را چنین نمیپندارد و تو نیز دعوت میشوی به نگاهی و دعایی.
نگاهی از جنس همین خواستنها و دعایی به اندازهی آسمان بینهایت.
السلام علیک حضرت ارباب
السلام علیک یابن فاطمهالزهرا (سلامالله علیه)
✍م.حیدری
جمله به آخر نرسید
دلم شب هفتم را بهانه میگیرد که از مظلومیت طفل شش ماههات بنویسم. شاید حالا که رقیه سهسالهمان دست و پاهایش سوخت و آواره شهر غریب شدیم دلم بیشتر هوای گفتن از طفل شما کرد و نه امشب بلکه تمام لحظهها را باید از مظلومیت شما گفت و گریست.
واژهها را با قلمی از جنس انگشت بر صفحه گوشی مینگارم و از ضمیر زخمخوردهام واژهها را میکاوم. اجازه هست چند لحظهای دل زنگار گرفته از بیعدالتیها و هجمههای این دنیا را حسینیه کنم؟
صحرایی پرعطش، سرزمین بلا و هوایی دلگیر از جدایی پدر و کودکی شش ماهه، طفلی بر دستان پدرش لبانش ترک برداشته، نگاه کن فرزند حسین بن علی است. بین این طفل و حقانیت دین خدا چه رابطهای است که اینچنین برگزیده برای امتحان الهی گردیده است؟
کسی چه میدانست که قرار است این طفل سندی بر مظلومیت پدر و حقانیت دین خدا باشد جز پدر.
تا چشم زمان بر گهواره زمین میگردد ارض و سماء به یاد خواهد داشت که جمله پدر هنوز به اتمام نرسیده بود که حلقوم طفل ششماهه را شکافتند.
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمیزد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست، فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟۱
۱.علیرضا لک
آیینهکاری حرم(حرکت،صدا،تصویر،نور)
پرتوهای طلایی رنگ خورشید رو به غروب مینشیند و همزمان صدای نقارهزنها بلند میشود. کودکی صورتش در آیینهکاری حرمتان تکه تکه شده و شبیه صفحهی پازل باذوق به دنبال تکهها هر گوشه از صورت را اشاره میکند.
زائران در آیینهکاری حرم صورتها و خستگیهایشان تکه تکه شده گویا اینجا اگر صورت و سیرتت هزار تکه شده باشد باز باید وصل شوی. گویا رسم اذن دخول در حرم شما همین هست حتی آیینهکاری حرم هم با زوار سخن میگوید: 《باید وجودت هزار تکه شده باشد. باید شبیه آینهکاری حرم شکسته شده باشی》.
زائر در جوار شما اصلا فراموش میکند هر تکه از وجودش کجا و چطور شکسته شده، از اعجاز حرم شماست که قلبها همچون روشنای آیینهها صیقل میخورد و عبد بودن را بار دیگر تجربه میکند و معبود را در جوار شما اینگونه نجوا میکند:《اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی وَ طَهِّرْ لِی قَلْبِی وَ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ أَجْرِ عَلَى لِسَانِی مِدْحَتَکَ وَ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ(زیارتنامه امام رضا(علیهالسلام)؛ بارالها مرا پاک کن و دلم را طاهر گردان و سینه ام را بگشا و بر زبانم مدح و ستایش بر تو را جارى گردان》.
گوشه حرم پیر صاحب دلی میخواند: 《باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی》.
در حرم شما برای وصل به جانان حرکتی ناب برای شروع دوبارهی زوار رقم میخورد حرکتی از جنس قرب و مودت خاندان رسالت شبیه زلالی آب سقاخانهتان به همان گوارایی و تازگی: 《 اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِحُبِّهِمْ وَ بِوِلاَیَتِهِمْ أَتَوَلَّى آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ(زیارتنامه امام رضا (علیهالسلام)؛ پروردگارا من همانا به درگاه حضرتت تقرب مى جویم بواسطه محبت و دوستى اهل بیت و اول و آخرین این خاندان رسالت را یک یک دوست مى دارم و از همه وسیله هاى غیر اینها بیزارم》و همین حرکت در ابتدای سکانس خوب شدن زندگی زوار قرار میگیرد.
باید با صدایی پر از حس اجابت و تمنا، نگاهمان را به پنجره فولاد دخیل ببندیم:《وَ لاَ تَحْجُبْ صَوْتِی وَ لاَ تُخَیِّبْ مَسْأَلَتِی یَا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ(زیارتنامه امام رضا(علیهالسلام)؛ و صداى دعایم را از سمع قبول خود دور و مستور مساز و سؤال و درخواستم را عطا کن و محروم و ناامیدم مگردان اى پناه بخش فریاد خواهان》که مبادا نگاهمان گاهی از حریم امن شما دور و گرد و غبار دنیا و سختیهایش ما را دچار غربت زدگی کند.
یومالحسرت را شاید تعبیر دیگری باید کرد و آن زمانی است که از حریم شما دور شویم و و نور وجود شما را گم کنیم: 《وَ أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ عَامِلٍ لَکَ هَارِبٍ مِنْکَ إِلَیْکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(زیارتنامه امام رضا(علیهالسلام)؛
و استغفار مى کنم استغفار کسى که براى تو به کار پرداخته و از تو بسوى تو مى گریزد پس خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد》.
نگاهمان به سمت شماست و در پی تلالو همین نگاه پر عطوفت شماست که تصویری به رنگ روی ماه حضرت عشق بر قلبهایمان نقش می بندد. نگاهم به سمت حرم به افق دلتنگی بهانهتان را میگیرد. شاید حالا که خیلی بیشتر از قبل میشود غربت حرم را لمس کرد بهتر بتوان سلامی از عمق جان به شما عرض کرد. دست را به نشانهی ادب بر سینه میگذاریم: 《السلام علیک یا امام رئوف》.
در واپسین لحظههایت ای ماه عزیز جرعه جرعه توبه و استغفار را به جانمان نشاندی و ما را به عیدی فرا خواندی که دعوت مجدد باری تعالی را برای بخشش گناهان یادآور شوی.
دلهای خسته از روزگار و از اضطراب تنهایی را چه خوب تسکین میدادی. هر زمان که آه از نهادمان بلند بود که چه کنیم از پس قضاوت مردمان شهر ما را به دعایی از جنس 《و کفی بالله وکیلا》 فرا میخواندی.
راستی ای رفیق تنهایی آیا از جنس تو دیگر پیدا میشود؟ جنسی شبیه آسمان، که همه چیز را فقط برای بندگان خدا بخواهد و دست آخر خودش هم برود.
نه در این دنیای وانفسا که هر کس به فکر خویش است، رفیقی چون تو نبوده و نیست.
ما منتظر تو میمانیم اما از خدا میخواهیم تا آمدن سال بعد بر صراط مستقیم استوار مانده باشیم.
لحظههای سحر و نجوای 《اللهم انی اسئلک》را به گاه دلهره و آشوب به قلبهایمان مهمان کردی تا پر از آرامش خدایی شویم.
خداحافظ رفیق شبهای دلهره و آشوب. خداحافظ رفیقی که جدایی از تو بر قلب هایمان سنگین گشته. خداحافظ ماه خوب خدا، چه زیبا عاشقانههای افطار و سحر را برایمان رقم زدی و خیلی زود رفتی.
الحمدلله برای هر دانه الماسی که بر گونههایمان رقم زدی. الحمدلله برای لحظههای استجابت افطار که فرشتگان را به قنوت ما دعوت میکردی.
حال بعد از تو دعای ابوحمزه عطر غربت دارد. ماه عزیزی چون تو ابوحمزه را رونق میبخشید و 《اجرنا منالنار یا مجیر》 را تا آسمان هفتم بالا میبرد.
آخرین نظرات