قول داده بود امروز که به خانه برسد برای محمد غذای مورد علاقه اش را بپزد، محمد هم با مادرش عهد بسته بود که روزه های کله گنجشکی اش را تا پایان ماه رمضان بگیرد، از خانه که خارج می شود، در دلش شور و غوغای عجیبی به پا شده، دست محمد را می گیرد و محکم او را در… بیشتر »
آرشیو برای: "خرداد 1396"
بايد در شب، طرحى بريزى تا در طلوع فجر قدم بردارى! ‼️ به خاطر همين است كه “لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر” مى شود. #شب_قدر، شب بررسی نیروهای باطن: در شب_قدر، بايد انسان در خود توسعه اى به وجود آورد،،، و محدود فكر نكند؛ كه نان و… بیشتر »
صف خیلی طولانی بود به گمانم نوبت من فعلا نمی رسد، ترجیح می دهم تا زمان فرا رسیدن نوبتم قدری گذشته را مرور کنم، ایستادن در صف خاطراتی را برایم مرور می کند، ایستادن در صف، در پشت شیشه تابلو اعلانات مدرسه و دلهره ای عجیب از این که نمره ی من چند شده، و قایم… بیشتر »
این روزها حال و احوالم بیشتر دوربینی را در درون خود حس می کند، و صدایم بیشتر از پیش ناله هایش بیشتر شده و تصویری که از خودم این روزها در افکارم شکل گرفته، تصویر انسانی است که سالهای سال محبوب خویش را گم کرده است و مدام منتظر فرصتی می گردد که او را پیدا… بیشتر »
آخرین نظرات