دختران جمعه

دختران جمعه
|خانه|تماس |ورود
امتداد نور
ارسال شده در 11 فروردین 1399 توسط حيدري در تب فراق

??? امتداد نور

#به_قلم_خودم

زمانی که راهی سرزمین نور میشدم مدام نجوای شهدایی در گوشم زمزمه میشد، نجوایی که پر از شوق اشتیاق از فراق همه خواستنیهای دنیا را داشت. البته برای آنان که دنیا را پلکانی دیدند و به نفس مطمئنه رسیدند و مطمئن شدند که دنیا مثل تونل است درست شبیه همان تونلی که برای رسیدن به وادی معرفت، سرزمین عباسها پشت سر می گذاشتم. تاریکی و بعد نور، تاریکی و بعد نور. امتداد تاریکی و امتداد نور پیوسته منقطع میشد و من چشم در چشم نور و ظلمت ثانیه ای را مهمان میشدم.

چند لحظه ای قلم را بر کاغذ می گذارم ذهنم در هجمه ای از کلمات مات و مبهوت مانده، بنویسم یا نه؟
بسم رب الشهدا شروع می کنم
حال که قلم از تو میخواهد بنویسد ناگزیر حجم تاریکی را کنار میزند و بر نور جولان میدهد. گرچه واژگانی که لایق از تو گفتن در روز تولدت باشد نیافتم چرا که دستها و سرهای جدا شده خود شاهنامه ایست که از شما نقل می کند. خیلی ها امروز در عرش مهمان شما هستند از سلیمانی ها تا مدافعان حرم و همگی مصداق عند ربهم یرزقون شدند. چرا که میخواستند این نور امتداد پیدا کند و ما فراموش شدگان ظلمت درون خویش نشویم.
دلم را به لحظه های استجابت شعبان گره می زنم و دخیل عشق می بندم. شاید نگاهی شبیه حُر به ظلمتکده درون من نیز راه یابد.
می شود مرا هم جرعه ای مهمان نور کنی؟
می شود مرا هم برسانی به آنان که غرق در شناخت خویشتن خویش بودند چرا که آنان فهمیدند معنای من عرف نفسه فقد عرف ربه را…
جرعه جرعه معرفت را نوشیدند و لحظه لحظه شان برای محبوب شد. چرا که راه تو را خوب فهمیدند.
مگر میشود مهمانی نگاهم را رد کنی؟ مگر میشود قلبی را که عطش وصال دارد را به معشوق نرسانی؟
من همچنان در آستانت اشکهایم را دخیل می بندم….

✍️به قلم #م_حیدری

آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://kazive.kowsarblog.ir/امتداد-نور

7 نظر »
بهانه های بارانی
ارسال شده در 7 فروردین 1399 توسط حيدري در تب فراق

#مناجات

#بهانه_هاي_بارانی

#به_قلم_صافات
گاهی درگیر و دار واژه ها بغض می شویم و رنجها اشک می شوند. اگر رنج نبود شاید انسان از حس غربت و فراقت دور می شد و هیچوقت نبودنت را در وجودش حس نمی کرد.
دوباره دل ابری میشود. قسم به باران آن زمان که رنج ابرها را فریاد میشود و می بارد و کویر شوره زار را پر از حس زندگی می کند. و قسم به اشک آن زمان که رنجهای دل را فریاد می شود و دل ظلمت زده را روزنه ای از روشنای حس حضورت به تماشا دعوت می کند.
اگر این بهانه های بارانی نبود، کدامین فرصت را می توانستیم بیابیم؟ کدامین روز؟ کدامین ثانیه؟ کدامین ماه همچون شعبان دستان اجابت را به سویمان گشاده است. کدامین ماه مرا به خلوت مناجات امیرالمونین علیه السلام این چنین می خواند؟ کدامین ماه اینچنین عاشقانه فریاد برمی آورد این المستغفرین؟ این التوابین؟ خدا کند که دل زودتر ملجاش را بیابد و الا معلوم نیست سال بعد را ….
شعبان ماه پیامبر رحمت شد تا برای ورود به ماه عسلت آماده شوم. کوله بار پر است خوب می دانی چرا که فرمودی نحن اقرب من حبل الورید. پس نوشتن تنها سیاه کردن دفتری است که پر شده از قرارهای بی قراری.
این روزها انسان ها یشتر نظاره گر آسمان عطوفت و شفایت هستند. بیشتر، دلها شکسته اند و بیشتر حس نداشتن منجی را به غربت نظاره گر شده اند.
الهی….
 فَلا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ
مرا از آنان مگردان كه چهره لطف خويش از آنان برگردانده‏اي و اشتباهاتشان حجاب بخشايش تو گشته است. مناجات شعبانیه

 

 

8 نظر »
در این خلوت شلوغی حرم
ارسال شده در 5 فروردین 1399 توسط حيدري در تب فراق

السلام علیک یا امام رضا علیه السلام
#زیارت_در_این_خلوت_شلوغی_حرم
#اللهم_اشف_کل_مریض

به قلم حقیر خودم
حال دلم خوب می‌شود حتی اگر پشت درت باشم حتی اگر هرزگاهی چشمهایم با سفری مجازی به روی صحن باب الجواد باز شود. باز هم حالم بهتر میشود وقتی که به یاد صحن ایوان طلا هستم و دختربچه ای که نقاشی چادرش پر شده از گلهای محمدی ریز و دست در دست مادرش دخیل پنجره فولاد بسته اند. حال دلم قرار است بهتر شود در این خلوت شلوغی حرم. شلوغ است حرم. خیلی شلوغ است حتی شلوغ تر از قبل اینقدر شلوغ شده که مدام از بلندگو اعلام می کنند زائران عزیز لطفا به صحن امام بروید برای برنامه سخنرانی شب اول شعبان. و بعضی در گوش هم نجوا میکنند برای این که زوار حرم را خلوت تر کنند باز هم برنامه صحنها رو بیشتر کردند. آن گوشه صحن نجوایی غریب گوش دلم را لرزاند. عجیب دلم فرو ریخت پیرمردی قد خمیده بهانه زیارت را در نفس پاکش به مدیحه نشسته آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده …. لایق وصل تو که من نیستم …. اذن به یک لحظه نگاهم بده…
لایق وصل تو که من نیستم عطر غریبی دارد وصل، لیاقت، وصال  دل مرا به پیش خواهرت می برد گویا باید اینجا وجود ارزشمندی را که وصال نسبی با شما دارد را واسطه کنم خواهر عزیزتان معصومه سلام الله علیها را…
خلوت شلوغ حرمشان را دلم بهانه می گیرد.

 

ادامه »

2 نظر »
کنعان شعرم پیر شد......
ارسال شده در 23 اسفند 1398 توسط حيدري در تب فراق

(یوسف كنعان من، كنعان شعرم پیر شد)
 یوسف كنعان من، كنعان شعرم پیر شد
باز آی از مصر باور كن كه دیگر دیر شد

درد هجرت چشم یعقوب دلم را كور كرد
پس تو پیراهن بیاور، ناله ام شب گیر شد

 ای كه چون موسی عصایت را به دل ها می زنی
مُردم از غم، این عصا در قلب من چون تیر شد

ای مسیحای تمام شیعیان، عیسای من
نِی غلط گفتم كه عیسائیت عالم گیر شد

فصل غم، اندوهِ بی پایان، خزانِ بی بهار
شعله زد بر خاك، خاك سرزمینم قیر شد

آسمان سینه ام ابری است ای باران ببار
بس نباریدی دلم چون سوره ی تكویر شد

طاق ابرویت نشان از ذوالفقار حیدر است
لا فتی الا علی از سوی حق تقریر شد

ماهِ پاكِ شامِ تنهاییِّ قلب خسته ام
شان تو درعرش و در فرش آیه ی تطهیر شد

پرده ی دیوار كعبه شد سیه از دوریت
شرحِ هجران تو در بیت خدا، تفسیر شد

گفت روزی مادرم دانی كه آقایت كجاست؟
منزل او در میان آسمان تقدیر شد

تا كه گوشم این سخن از مادرم بشنید، رفت
بر سر این مساله با ذهن من درگیر شد

گر همین باشد كه مادر گفت پس دیگر چرا
در اذان روز جمعه آسمان دل گیر شد؟

ناله ام نالید از نالیدنت، ای منتقم!
ناله ات از بهر آن طفلان بی تقصیر شد

سهم جدّ اطهرت از سرزمین كربلا
یك تن بی سر، وَ صدها نیزه و شمشیر شد

حمید رمی

 

 

 

 

نظر دهید »
آوای عشق
ارسال شده در 23 بهمن 1398 توسط حيدري در تب فراق

#آوای_عشق
✍️م.حیدری
#سردار_دلها
شاهنامه از داستان های حماسی رستم و سهراب و اسفندیار یاد می کند. وقتی که این اثر گرانسنگ فردوسی را تورق می زنیم به پرنده ای افسانه ای به نام سیمرغ می رسیم. از خاکستر سیمرغ نسل بعد او جان و بال می گیرد.
این بار پنجره ی ذهنت، نه اصلا پنجره دلت را که برای استشمام جان شهید که باز میکنی؛ باز همان سیمرغ را با جانت می فهمی. آنان نیز خاکستر شدند و لاله وار برای انسانیت پرکشیدند.
جهان اینجا یک گلستان اخلاص را کم دارد. جنس او از افلاکیان بود و این دنیا گنجایش او را نداشت. می دانم زمین را خیلی سخت خواهد گذشت که بدون قدم های تو و رفیقانت باید همچنان بگردد. آسمان را سخت خواهد بود که دیگر تو را نظاره گر نباشد. چشمه ها و دریاها جانشان خشک می شود از اینکه جاری روح تو را دیگر ندارند.
اما باز هم بمان، بمان و ما را در این زندگی پر پیچ و خم رها نکن که جان های زخمی ما مرهمی از جنس تو می خواهد.
انسانیت را اگر مرور کنیم و از اهلش جرعه ای را طلب کنیم خواهیم پرسید می شود از همه چیز گذشت؟ در پاسخ جرعه ای از معرفت را میهمان خواهیم شد بله !!!! از اموال و اولاد و دوست داشتنی های دنیا به خاطر زنده کردن انسانیت می شود. و تو این همه حماسه آفریدی از خاکسترت، که جان دلمان را به درد آورد.
امروز در سردترین روز از ماه، حماسه ای به رنگ سیمرغ همه جا را گرم خواهد کرد. خودت نیستی اما ببین خاکسترت با دلها چه کار کرد.
عده ای میخواهند خاکسترت جان نگیرد اما مگر می شود إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(117بقره)؛ هرگاه اراده کند چیزی به وجود آید میگوید ’باش‘، به‌سرعت به‌وجود می‌آید.». گاهی در بوق و کرنا کردند که چنین وچنانی اما گاهی مرور انسانیت شاید وجدانهای خفته شان را بیدار کند.

https://dokhtarane-jomeh.kowsarblog.ir/

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 28

آخرین مطالب

  • طعم پاییز
  • خنک مثل گیلاس
  • جان هنر
  • غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • روضه‌های دیدار
  • رنگ خدایی
  • دختر ماه
  • قندیل‌های فیروزه‌ای
  • ۱۸ سال گذشت
  • رفیقی از جنس معرفت

آخرین نظرات

  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در خنک مثل گیلاس
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)  
    • مبتلایِ حسین (علیه السلام)
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • ... در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در روضه‌های دیدار
  • معینه  
    • معین
    در رنگ خدایی
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در روضه‌های دیدار
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در روضه‌های دیدار
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • نردبانی تا بهشت  
    • یاس کبود۱۴
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در رفیقی از جنس معرفت
  • السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا (س)  
    • اللهم عجل لولیک الفرج، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
    در رفیقی از جنس معرفت
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • مهتاب  
    • نخلستان
    در جمله به آخر نرسید

Recent photos

دعوتی همیشگییا شاهدباز باران با ترانه
آخرین قاصدکاحساس سوختن به تماشا نمیشودقراری های بی قراری
شب های سرنوشتمتأخرها مقدمنددوربین، صدا، تصویر، حرکت

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کاربران آنلاین

  • یا کاشف الکروب
  • زفاک

آخرین نظرات

  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در خنک مثل گیلاس
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)  
    • مبتلایِ حسین (علیه السلام)
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • ... در غواص‌ها بوی فرات می‌دهند
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در روضه‌های دیدار
  • معینه  
    • معین
    در رنگ خدایی
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در روضه‌های دیدار
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب  
    • منتظر پرور
    در روضه‌های دیدار
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • نردبانی تا بهشت  
    • یاس کبود۱۴
    در قندیل‌های فیروزه‌ای
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در رفیقی از جنس معرفت
  • السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا (س)  
    • اللهم عجل لولیک الفرج، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
    در رفیقی از جنس معرفت
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • سیــده الهام عزتی  
    • °۞ شبـستـانِ عاشـ♡ـقے ۞°
    در جمله به آخر نرسید
  • حيدري  
    • دختران جمعه
    در جمله به آخر نرسید
  • مهتاب  
    • نخلستان
    در جمله به آخر نرسید
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دختران جمعه

دختران جمعه وبلاگی از دلنوشته ها و دستنوشته های حقیر می باشد. کپی مطالب با آدرس دهی جایز می باشد. اللهم تقبل منا....
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • آن جا که خالی از خداست خطاست
  • نمازم در حریم تو نماز یک مسافر نیست/ که هستم کربلایی و در آن وادی وطن دارم
  • با همه ی بدی هایم دوستت دارم
  • این همه تکرارها بس است
  • کدوم جمعه
  • چشمان خشک ما خجل از این عزای تو
  • عطش در کربلا
  • اهمیت روحیه پژوهش در طلبه
  • لیلای خانه
  • چرا برای امام حسین (علیه السلام) گریه ام نمی گیرد؟؟؟؟؟؟؟؟
  • چرا حجاب؟؟؟
  • بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان
  • چهل روز دلدادگی
  • تو را چه بنامم
  • غریب تر از هر غریب
  • جا مانده ام
  • تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادتت
  • باور کن گمنام ترین من
  • یک لحظه استجابت
  • یک جرعه حضور
  • اسمش رضا بود......
  • من الغریــــب الی الحبـــیب
  • ماه مادر ماه آه
  • خرافات-شایعات
  • دست نوشته های من
  • سواد رسانه ای
  • سواد رسانه ای
  • یک کلمه اشک
  • تنهای بی مانند
  • تب فراق

Random photo

لیلای خانه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

حدیث

مترجم سایت

اوقات شرعی

قالب وبلاگ

ابزار نظر سنجی

وضعیت آب و هوا

  • قالب وبلاگ
  • ساخت کد موزیک آنلاین
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان