چشمانت را که به اطرافت می اندازی آدم ها هرکدامشان به رنگی هستند یکی رنگ زرد یکی قرمز یکی خاکستری یکی ….. امروز که در مسیر برگشت از مدرسه بودم ناخودآگاه این کلمات در ذهنم می آمد به چهره ی انسان ها که نگاه می کردم یکی لبخند به لب داشت و خوشحال بود از معامله ای که انجام داده یکی دخلش خالی خالی بود اما باز هم امید داشت یکی هم نه، انگار که آخر دنیایش باشد هیچ امیدی در چهره ی بی رمقش نمانده بود پیرمردی در آن سوی خیابان در حال فروختن جوراب بود نگاه که به صورتش انداختم چین و چروک صورتش حکایت از خستگی عجیبی داشت دانه های عرق از پیشانی چروکیده اش در حال ریختن بود، چهره اش از بس آفتاب خورده بود قرمز رو به سیاهی می زد به نظرم رنگش خاکستری بود گاهگاهی امید را از لابه لای نگاه پدرانه اش می دیدم. سوار اتوبوس که شدم پسری را دیدم که در حال فروختن آدامس بود التماس می کرد که بخرید همین دوتا مانده خانمی از انتهای اتوبوس صدا زد بیا پسرم من که خودم می دانم دندان آدامس ندارم اما می خرم دلم را چکار کنم چشمان پسرک برقی زدی و خنده بر لبانش نشست، نگاهم به کفشهای پاره اش بود که چند وصله خورده بود، نگاهم را از پسر دزدیدم متوجه شده بود که من خیره به او نگاه می کنم. از اتوبوس پیاده شد و رفت اما باز با نگاهم تعقیبش کردم. در افکار خودم غرق بودم آدم ها هر کدام رنگی دارند بعضی زرد بعضی قرمز و بعضی سیاه هستند و بعضی هم سبز مثل همان غایبی که از دیدگان من غائب است ایمان دارم با زمینه ساز شدن برای ظهورش و پا در رکاب بودنش اگر بیاید همه سبز خواهیم شد ان شاالله. یاعلی
موضوع: "یک جرعه حضور"
شرح حدیثی از امام جواد به بیان آیت الله مصباح یزدی
2️⃣شرح حدیث از بیان آیت الله مصباح یزدی
امام جواد(عليه السلام) روايتى بسيار شريف، پر مغز و پرمحتوا دارد كه قابل تأمّل است:
أوْحَى اللّهُ إِلَى بَعضِ الأَنبياءِ: امّا زُهدُكَ فِى الدّنْيَا فَتَعجِلُكَ الرَّاحَةَ، وَ امّا انقِطَاعُكَ إِلَىَّ فَتَعزُزكَ بِى، و لكن هَلْ عادَيتَ لِي عَدُوّاً أو وَاليتَ لِى وليّا
پيامبرى از پيامبران خدا توجّه يافت كه خدا نعمت بزرگى را به من عطا كرده كه در دنيا زهد دارم و عشق به دنيا را از دل من برداشته است. بالاتر از آن، حالت انقطاع الى اللّه به من داده است كه چه مفهوم بسيار والا، پرمعنا و پرمحتوايى است. انقطاع الى اللّه، يعنى به هيچ چيز جز خدا اميد نداشته باشى. سر و كارت فقط با خدا باشد. از همه چيز بريده و فقط به او پيوسته باشى. خيلى نعمت بزرگى است. وقتى كسى توجّه يابد كه خدا نعمتى به اين عظمت به او داده، لازمه اش اين است كه به ذهن او خطور كند به چه كسى چنين نعمتى داده شده است. چه نعمتى از اين بالاتر؟ نه دلبستگى به دنيا و نه اميد به كسى غير از خدا دارد. هيچ انسى با كسى جز خدا ندارد. خدا مىخواهد دست پيامبرش را بگيرد و باز هم او را بالاتر بياورد؛ از اين رو مىفرمايد: امّا زُهدُكَ فِى الدّنْيَا فَتَعجِلُكَ الرَّاحَةَ.
اين بى رغبتى كه به دنيا دارى و دنبال مال و مكنت دنيا نمى روى، باعث مىشود كه آسوده و راحت باشى؛ چون انسان هر قدر بيشتر به دنيا دل ببندد، گرفتارى و غصه اش بيشتر مىشود. درست است كه زهد، صفت بسيار خوبى است؛ امّا احتمال دارد كه فقط براى خدا نباشد؛ چرا كه زهد پاداش دنيايى، يعنى راحتى و آسودگى دنيايى را در پى دارد.
انقطاع الى اللّه چه؟ كسى كه هيچ توجّهى جز به خدا ندارد؛ به هيچ كس اميدى نمى بندد؛ درِ خانه هيچ كس نمى رود، و توجّه و سر و كارش فقط با خدا است، چه؟ امّا انقِطَاعُكَ إِلَىَّ فَتَعزُزكَ بِى؛ اين انقطاع تو سببِ مىشود كه با من عزّت بيابى؛ چون آدمى درِ خانه هركس برود، به هر اندازهاى كه ته دلش به ديگرى اميدى داشته باشد، همان اندازه ذليلش مىشود. انسان هر قدر از ديگران مستغنىتر باشد و به كسى اميدى نداشته باشد، عزيزتر مىشود. اگر كسى هيچ اعتنايى به ديگران نداشته باشد كه به او كمك كنند يا نكنند؛ چيزى به او بدهند يا ندهند؛ احترامش كنند يا نكنند. به همان اندازه عزّتش بيشتر مىشود؛ چون نيازى ندارد. چه لذّتى بالاتر از بى نيازى از همه خلق خدا؟ پس انقطاع إلى اللّه هم اثرى دنيايى براى خودت دارد. تو چيزى بالاتر بايد داشته باشى: و لكن هَلْ عادَيتَ لِي عَدُوّاً أو وَاليتَ لِى وليّاً؛ آيا فقط به سبب من با كسى ارتباط برقرار كردهاى؟ كسى را فقط براى آن كه بنده من است، دوست داشتهاى؟ آيا با كسى فقط به جهت اين كه با من دشمن است، دشمنى كردهاى؟ اين، از زهد و انقطاع الى اللّه هم بالاتر است.
شايد آن پيامبر خدا، مقام تولاّ و تبرّا را نيز دارا بوده است؛ امّا خداوند مىخواسته به او توجّه دهد كه تولاّ و تبرّاى خالصانه از زهد و انقطاع نيز مهمتر است. به طور طبيعى، هر فردى، شخصى را دوست مىدارد؛ امّا «أَو وَالَيتَ لِى وَلِيّاً؛ آيا يكى از اولياى خدا را دوست داشتهاى يا نه؟ البتّه ممكن است كسى اولياى خدا را دوست بدارد؛ امّا به سبب منافعى كه براى خودش دارد؛ به طور مثال براى اين كه در قيامت او را شفاعت كنند. در اين صورت، ولىّ خدا را براى خودش دوست داشته است. نمى گويد: أَو وَالَيتَ لِى وَليّى؛ بلكه مىفرمايد: هَلْ عادَيتَ لِي عَدُوّاً أو وَاليتَ لِى وليّاً. چنين رابطه خالصانهاى، رابطه ولايت است. چيزى كه نزد خدا ارزش دارد، اين است كه على(عليه السلام)را از آن رو كه دوست خدا است، دوست بداريم و با دشمنان على(عليه السلام) بدان جهت كه دشمنان خدا هستند، دشمنى بورزيم؛ وگرنه چه كسى است كه على(عليه السلام) را دوست نداشته باشد. كافران هم اگر على(عليه السلام) را شناخته باشند، او را دوست مىدارند و به او عشق مىورزند؛ همان طور كه به هر كمال و جمالى عشق مىورزند، مگر آن كه على(عليه السلام) را نشناخته باشند. كدام انسان پاك فطرتى است كه على(عليه السلام) را دوست نداشته باشد؟ مهم اين است كه بكوشيم ارتباط ما با اولياى خدا، به ويژه با امام عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف،شعاعى از ولايت اللّه باشد. به اين جهت است كه خطاب به امامان عليهم السلام مىگوييم: مَن وَالاَكُم فَقَد وَالَى اللَّهَ وَ مَن عَادَاكُم فَقَد عَادَاللَّهَ؛ (قسمتى ديگر از زيارت جامعه كبيره)
هر كه ولايت شما را بپذيرد، ولايت خدا را پذيرفته است، و هر كه با شما دشمنى ورزد، با خدا دشمنى ورزيده است.
شعاع ولايتِ اولياى خدا به دوستانشان نيز سرايت مىكند. محبّان امام زمان(عليه السلام) را نيز از آن جهت دوست بداريم و تكريم كنيم كه دوستدار امام زمانند
?
??
???
????
?????
??????
#مرتبط_با_فیلم
#ببینید
#تصور_غلط
?اگر توی #بهشت خانمها، باعث گول خوردن نشده بودن…
?در کتاب عهد عتیق و نیز در روایاتی #جعلی آمده است که شیطان به صورت ماری داخل بهشت شد و ابتدا «حوا» را فریفت و بعد «حوا»، «آدم» را گول زد. و بعد هم این قضیه را با طول و تفصیل مثل یه #افسانه مورد پردازش قرار گرفته است که از آن نتیجه میگیرند #زنان باعث نبودن انسانها در بهشتند!
.
.
✅عهد عتیق امروزی هم خب در آسمانی نبودنش شکی نیست..
روایات مربوطه هم البته طبق نظر علامه مجلسی و علامه طباطبایی از هیچ واقعیتی برخوردار نیست. و با قرآن هم تطابق ندارد..?
.
.
.
.
قرآن آدم و حوا را به یک میزان مسئول خروج از بهشت میداند.
طه ۱۱۷: ای آدم این (شیطان) دشمن تو و همسرت هست پس شما را از بهشت خارج نکند.
.
اعراف ۲۰:(شیطان به آدم و همسرش گفت:) پروردگار شما، شما را از این درخت نهی نکرده مگر بخاطر این که فرشته نشوید یا از آنانی که جاودانند نباشید.
.
اگر یکی از آن دو بیشتر سهم داشته باشه اون آدم هست نه حوا:
طه ۱۲۰ و ۱۲۱: (شیطان به آدم گفت:) ای آدم! آیا تو را به درخت جاودانگی و آنچه موجب سلطنتی پایدار می شود راهنمایی بکنم؟ پس هر دو از آن خوردند…
.
﴿فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَىٰ
فَأَكَلَا مِنْهَا…﴾
.
.
.
.
?داستان آدم و حوا و شیطان نکتهها دارد..
#شیطان وعده جاودانگی میدهد اما چیزی که اتفاق میافتد خروج از بهشت است!
#جعفری
#مباهله_قرن_21
نکتههای خواندنی درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها)????
1. سوره کوثر که در شأن و منزلت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نازل شده، داراى ویژگى ژرف و شگرفى است، به گونهاى که تمام کلمات کلیدى آن؛ یعنى «أعطینا»، «کوثر»، «فصلّ»، «انحر»، «شانىء» و «أبتر»، فقط یک بار در کل قرآن به کار رفته اند 2. در زبان عربى هنگامى که گفته می شود: «قامَ لَها»، یعنى این مرد به احترام آن زن از جاى خود برخاست؛ ولى هنگامى که گفته می شود: «قامَ اِلَیها»، یعنى این مرد به احترام آن زن از جاى خود برخاست و به جهت احترام ویژهاى که براى آن زن قائل بود، چند قدمى نیز به طرف او حرکت کرد. در بحار الانوار گفته شده است که هرگاه حضرت زهرا(سلام الله علیها) نزد پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند «قامَ اِلَیها»، (بحار الانوار ج 37 ص 71) یعنى پیامبر(صلی الله علیه و آله) نه فقط به احترام حضرت زهرا(سلام الله علیها) از جاى خود برمی خاستند؛ بلکه به جهت احترام ویژهاى که براى حضرت زهرا(سلام الله علیها) قایل بودند، چند قدمى نیز به طرف او حرکت می کردند و سپس حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در جاى خود می نشاندند. 3. گاهى حضرت امیرمۆمنان على(علیه السلام) براى تبیین سخنان خود به دیگران، به گفتار و رفتار حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) استناد و استشهاد می کردند. شاید این کار حضرت بدین سبب بوده است که به مخاطبان خود بگویند: دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که در دامان وحى پرورش یافتهاند نیز این سخن را گفته و این کار را کرده اند.4. هرگاه امام باقر(علیه السلام) دچار تب می شدند، از پارچهاى که با آب سرد مرطوب شده بود استفاده می کردند و براى شفاى خویش به مادرشان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) توسل می جستند و با صداى بلند می گفتند: «یا فاطمة بنت محمّد!».5.از فرزند محدّث قمى(ره) پرسیدند: چه چیز باعث شد که مردم این همه از کتاب پدرتان «مفاتیحُ الجِنان» استقبال کنند و آن را در خانه خود داشته باشند؟ وى در پاسخ گفت: یکى اخلاص پدرم و دیگر اینکه ایشان ثواب همه این کتاب را به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هدیه کرده بود*
آسمان دلم که بارانــــــی می شود گونه هایم بوی زمین خاک خورده می گیرد، بهانه شعرهای کودکی را می گیرم باز باران با ترانه اما ترانه ی غربت حسن (علیه السلام) را ….. می خورد بر قاب قلبم یادم آرد روز غربت، روز زهر عدو را، و سوزاندن جگر را . و اما ای آقای منتظرالفبایی که در دوران کودکی هجی می کردیم ای کاش بوی انتـــــــظار را می داد و کوکب خانم در آن سفره ای که می چید یک بشقاب کنار سفره می گذاشت و می گفت ما همیشه در انتظار آمدن تو هستیم. نمی دانستم آن مرد آمد چ کسی است ای کاش آن زمان که تکلیف هایم می شد 10 صفحه از روی متن آن مرد آمد ای کاش می گفتند آن مرد همان آقای غریب است که قرار است روزی بیاید. ای کاش انتظار را بهتر هجی می کردیم….. .
آخرین نظرات